راه در جهان یكی است... و آن راه راستی است


۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

داستان یک ایرانی فداکار



یکی از ایرانیان فرهیخته ای که در دوران دهشتناک جنایات آلمان نازی، با به خطر انداختن جان خود موجب نجات شماری از انسانهای نگون بخت گردید کنسول وقت سفارت ایران در پاریس زنده نام عبدالحسین سرداری قاجار بود که دنیا آن گونه که باید هنوز از خدمات بشر دوستانه او آگاه نشده است.
از هنگام به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، تبلیغات نازی در ایران نیز گسترش یافت. نازیها و عمال آنها در این تبلیغات می کوشیدند ایرانیان و آلمانها را «هم نژاد» جلوه گر سازند و با این استناد که هر دو ملت ایران و آلمان از آریائیهای باستان هستند، تلاش میکردند ایران را به سود خود وارد جنگ کنند و یا دست کم آنکه از پیوستن ایران به ارتش متفقین جلوگیری نمایند. آنها برای انجام تبلیغات نژادپرستانه خود، بستر راحتی در ایران یافتند زیرا افرادی وجود داشته و دارند که به نام دین، یهودی را نجس می خوانند و به او به نظر تحقیر می نگرند!!!
حکومت ایران در آن هنگام نیز بنا بر ملاحظات سیاسی و غیرسیاسی گرایش های به آلمان هیتلری پیدا کرده بود. ایران که به مدت بیش از دو قرن از شمال توسط امپراطوری روسیه تهدید میشد و ناچار شده بود بخشی از خاک خود را به روسیه بسپارد، و در همان حال فشار امپراطوری انگلیس را بر گرده خود احساس میکرد، از پیدایش یک ابرقدرت سوم به صورت آلمان نازی خرسند بود و امید داشت که از طریق همکاری با آن بتواند موازنه ای برای ادامه استقلال خود ایجاد کند.
در ماه ژوئن سال 1940، کوتاه مدتی پس از آنکه هیتلر بر بخشی از فرانسه مسلط گردید و صلاح بر آن دانست که از تسخیر سراسر آن خاک در آن مرحله صرفنظر کند، اکثر دولتهای جهان به سفیران خود در پاریس دستور دادند سفارتخانه های رسمی را به منطقه تحت فرمان حکومت ویشی (حکومت ظاهرا فرانسوی، ولی دست نشانده دولت آلمان) منتقل کنند. شهر ویشی به مرکز جدید سفارتخانه ها مبدل گشت. ولی در هر سفارتخانه در پاریس فرد یا افرادی برای سرپرستی ساختمان و رسیدگی به امور جاری گماشته شدند. آقای سرداری قاجار، در سمت کنسول، به عنوان سرپرست ساختمان سفارت، در شهر پاریس که در اشغال ارتش آلمان بود باقی ماند. در آن ایام شمار نامعلومی از یهودیان ایرانی در پایتخت اشغال شده فرانسه میزیستند و با این خطر فوری و جدی روبرو بودند که افراد اس.اس و گشتاپو آنها را نیز همانند دیگر یهودیان فرانسوی شناسائی کرده و به مراکز تجمع یهودیان بفرستند و از آنجا با قطار راهی بازداشتگاههای مرگ کنند.
زنده نام سرداری قاجار دیپلماتی وطن پرست و میهمان نواز بود و توانست با افسران و مأموران حکومت آلمان نازی روابط دوستانه ای برقرار سازد. او هنگامی که جان یهودیان ایرانی در پاریس را در خطر دید، با فرستادن نامه برای مقامات آلمانی این استدلال را مطرح ساخت که یهودیان ایرانی از هنگام کورش کبیر همیشه ایرانی بوده و در حمایت قوانین ایران قرار داشته اند و هیچ تفاوتی بین آنان و دیگر ایرانیان وجود ندارد و یهودی و غیریهودی ایرانی قابل تشخیص و تفاوت نیستند. در نامه ای که بالاخره به دست «آدولف آیشمن» رسید و او مأمور رسیدگی به آن گردید، همچنین استدلال شده بود که یهودیان ایرانی هیچ شباهتی به یهودیان اروپائی ندارند- و اصولا" آنها «موسوی» (پیرو دین حضرت موسی) بوده و یهودی محسوب نمی شوند. خوشبختانه این شیوه استدلال آقای سرداری قاجار وحمایت او از یهودیان ایران، مقامات آلمانی را متقاعد ساخت و در نتیجه، سفیر آلمان در پاریس نامه ای برای کنسول ایران فرستاد و درآن تعهد کرد که به یهودیان ایرانی هیچ آسیبی وارد نیاید و دستورات آلمان هیتلری در مورد بازداشت یهودیان و اعزام آنان به اردوگاههای مرگ، یهودیانی را که دارای گذرنامه ایرانی هستند شامل نخواهد شد.
زنده نام سرداری قاجار به این خدمت ارزنده به یهودیان اکتفا نکرد بلکه در سال 1942، هنگامی که آلمان نازی درصدد برآمد با استناد به طرح شیطانی «حل نهائی مسأله یهود» یهودیان فرانسوی را نیز به اردوگاههای مرگ بفرستد، تا آنان هم مانند یهودیان اروپای شرقی به قتل برسند، به درخواست نماینده جامعه یهودیان ایرانی در پاریس که با وی دوستی نزدیک داشت، به شمار نامعلومی از یهودیان فرانسوی نیز گذرنامه ایرانی اعطا کرد تا از مرگ نجات یابند. این اقدام انسان دوستانه از آنجا امکان پذیر گردید که خوشبختانه شماری گذرنامه های خالی در بخش کنسولی سفارت ایران در پاریس باقی مانده بود و زنده نام سرداری قاجار با به عهده گرفتن خطر مجازات های اداری و احتمالی، این گذرنامه ها را به نام شماری از یهودیان فرانسوی که با خطر بازداشت و اعزام به اردوگاههای مرگ روبرو بودند صادر کرد و در اختیار آنان گذاشت.
عبدالحسین سرداری قاجار که از خدمات کورش کبیر به ملت یهود آگاهی داشت، می دانست که از نظر اخلاقی و حتی اداری نه تنها تخلفی مرتکب نشده، بلکه در واقع در راستای انسان دوستی دولت ایران عمل کرده که خود را وارث راستین پایه گذار امپراطوری هخامنشی میداند.
پس از آنکه ارتش متفقین وارد ایران شد (تا از طریق آن کشور کمکهای گسترده تسلیحاتی و خوراکی خود را به اتحاد شوروی برساند که به شدت با ارتش آلمان هیتلری درگیر بود)، سفیر ایران در ویشی (آقای انوشیروان سپهبدی- که همسرش خواهر آقای سرداری بود) آنجا را ترک گفت و آقای سرداری به عنوان تنها سرپرست منافع ایران در پاریس باقی ماند ولی ارتباط با تهران به طور کامل قطع شده بود.
یکی از افرادی که در نتیجه اقدامات بشر دوستانه آقای «سرداری قاجار» نجات یافت آقای «ابراهیم مرادی» نام دارد که در تابستان سال 2006 در سن 92 سالگی در لوس آنجلس چشم از جهان فرو بست.
فرد دیگری که به کمک او از چنگال گشتاپو نجات یافت یکی از وارد کنندگان معروف خاویار ایران به نام پطروسیان بود که با جنبش زیرزمینی مقاومت ملی فرانسه همکاری داشت و به این علت گشتاپو میخواست او را بازداشت و مجازات کند. آقای سرداری قاجار مدتی پس از جنگ جهانی سمت کاردار سفارت ایران در بروکسل را به عهده گرفت و در سال های دهه پنجاه میلادی به عضویت شرکت ملی نفت ایران درآمد و در سال 1981 در لندن چشم از جهان فروبست.
آقای فریدون هویدا که زنده نام عبدالحسین سرداری دائی او بود و بخشی از مطالب بالا با استناد به نوشته های وی نگارش یافته، در ادامه خاطرات خود می نویسد: در سال 1948 هیأتی از جانب سران جامعه یهودیان ایران به پاریس رفت و به پاس خدمات انسان دوستانه آقای سرداری، لوح تقدیری که از نقره ساخته شده بود به وی اهدا کرد. در موزه «ید و شم» در اورشلیم که شامل اسناد و آثار جنایات نازیها علیه یهودیان است، کپی برخی از مکاتبات آقای سرداری با مقامات آلمانی نگاهداری می شود.
در ماه آوریل 2004 که مصادف با شصتمین سالگرد انتقال بیش از نیم میلیون نفر یهودیان مجارستان به اردوگاههای مرگ و مصادف با یادروز قربانیان جنایات نازیها بود، کانون «سیمون ویزنتال» (مرکز پژوهش های علمی درباره دوران هولوکاست- که به یاد شکارچی نازیها نامگذاری شده است) از عبدالحسین سرداری قاجار تجلیل به عمل آورد و لوح تقدیر از وی به آقای فریدون هویدا اهدا گردید.
آقای فریبرز مختاری، پژوهشگر و استاد دانشگاه مقیم واشنگتن که در حال نگارش کتابی درباره این ایرانی فرهیخته است ارزیابی می کند که زنده نام سرداری چند صد نفر ایرانی و یهودی غیر ایرانی را از چنگال گشتاپو و اعزام آنان به اردوگاههای مرگ آلمان نازی نجات داده است. آقای مختاری در کتاب خود که قرار است در ماههای آینده انتشار یابد، اسامی چندین نفر از نجات یافتگان را که خود وی با آنان و خانواده هایشان سخن گفته ذکر کرده است.
از یکی از دوستان شنیدم  که گویا سریالی با نام "مدار صفر درجه" با این مضمون اما با تحریف ساخته شده است. "فرناز فصیحی" (معاون سرپرست بخش خاورمیانه و آفریقا در روزنامه "وال استریت جورنال) مقاله‌ای درباره این سریال نوشته که سایت بی.بی.سی فارسی هم ترجمه خلاصه‌ای از آنرا منتشر کرده است. نکته‌ای در این سریال وجود دارد این است که در آن سفیر ایران در پاریس در زمان اشغال فرانسه، آدمی فرصت طلب، پولدوست و حتی نژادپرست نشان داده می‌شود که هوادار نازی‌هاست!!! که با دریافت مبلغ کلانی حاضر می‌شود اجازه خروج ایرانی‌های یهودی ثروتمند از فرانسه رو از گشتاپو بگیرد و همینطور در ازای پول، گذرنامه‌های ایرانی برای یهودی‌های غیر ایرانی صادر می‌کند !!! درحالیکه همیشه در تاریخ از این عمل سفیر وقت ایران به عنوان یک کار انساندوستانه یاد می‌شود. انصافاً به گند کشیدن عمدی نقطه ای روشن در تاریخ توسط بعضی ها، ازعهده هیچ کس و هیچ جا برنمی آید جز خودشان....
روان آن بزرگ مرد شاد باد...
او که یک مسلمان بود هرگز فرقی بین یهودی- زرتشتی- مسیحی- بهایی- مسلمان و حتی افراد بی دین قایل نبود و همه را به چشم انسان می دید.
هموطن عزیز، بیاییم  همه با هم در راستای این گفته سعدی گام برداریم و تفاوتی بین انسانها قایل نباشیم:
بنی ادم اعضای یکدیگرند........که در افرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد اورد روزگار ....دگر عضوها را نماند قرار


برگرفته از:
تارنمای رادیو فردا

هرگونه کپی و برداشت از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر