شادروان «احمد كسروي تبريزي» در هشتم مهرماه سال ۱۲۶۹ هجري خورشيدي در تبريز دیده به جهان گشود. او تاریخنویس، زبانشناس و پژوهشگر برجسته و يكي از مطرحترين روشنفكران ايران در عهد اخير بود.وي تاثيري غيرقابل انكار در چند نسل اخير ايران نهاده است و ازنادر انديشمندان بيباكي بود كه با آگاهي و بينش و بي پروائي بسيار به جنگ خرافات و پندارهاي هزار ساله رفت و جان بر سر اين راه نهاد.
کسروی در جوانی به کسوت روحانیون شیعه درآمد ولی به دلایلی مدتی پس از رفتن به تهران عبا و عمامهاش را کنار گذاشت و در عدلیه استخدام شد و بعد از مدتی رياست عدليه خوزستان شد و مدتی بعد وکیل دعاوی شد. به سال ۱۳۰۶ وزير وقت عدليه (علی اکبر داور) او را به سمت مدعيالعموم (دادستان) تهران منتصب كرد. در سال ۱۳۰۸ در دانشگاه تهران براي تدريس تاريخ و زبان برگزيده شد.
وي زبان عربي را خوب ميدانست و در اين زبان چنان توانايي داشت كه در مدرسه آمريكايي تبريز به نام Memorial School تدريس زبان عربي پرداخت(۱۲۹۴ هـ.خ) و چون نوشتههايش در مطبوعات عربي چاپ ميشد فصحاي عرب را به تحسين واميداشت. او زبان انگليسي، پهلوي و ارمني قديم و جديد را به خوبي فراگرفت و با لهجهها و نيمزبانهاي فارسي نيز آشنا شد و در شهرها و دهستانهاي ايران به مسافرت پرداخت و تاليفاتي پديد آورد كه وي را نزد دانشمندان ايران و خاورشناسان جهان مقامي ارجمند بخشيد
كارهاي تحقيقي وي در زمانه خود بسيار پيشرو بود. دو کتاب او به نامهای تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است و هنوز به آنها استناد میشود. او در تاليف اين دو کتاب كه در حقيقت مكمل يكديگرند، رنج بسيار كشيد و به گفته خود ”بيش از همه به آن كوشيده كه به راستي نزديك باشد“. اگر نتوان گفت كه اين تاليفات از هر عيب و نقصي عاري هستند، دست كم درستترين و قابل اطمينانترين كتابهايي هستند كه، چه در ايران و چه در بيرون از ايران، در تاريخ انقلاب مشروطه نوشته شده است.در کتاب "آذری یا زبان باستان آذربایجان"، برای نخستین بار با دلیل مستند و معتبر این نظریه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان ایران قبل از رایج شدن زبان ترکی، زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی(آذری) بودهاست. این نظریه در نزد زبانشناسان به صورت عام پذیرفته شدهاست.
کسروی نشریهٔ پیمان را از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ و پس از اشغال ایران، نشریهٔ پرچم را منتشرکرد و درآنها به ترویج دیدگاههای خود دربارهٔ دین و زبان و باورهای ایرانیان پرداخت. دورههاي ماهنامه پيمان و پرچم مملو از يك رشته انتقاداتي است از اوضاع زندگي و طرز معاشرت و آداب اجتماعي، كه همه مطالب آنها را خود او مينوشت.
احمد كسروي در نهم فوريه سال 1931 به عضويت انجمن ملي جغرافيا در امريكا در آمد او حزب یا جمعیتی نیز تشکیل داد و آن را باهماد آزادگان نامید. وی مبلغ «پاکدینی» (زدودن خرافات از مذهب) و از طرفداران سرهنویسی (زبان فارسی تهی از هر گونه واژگان بیگانه) بود، تا به جایی که در انتهای کتابهایش لغتنامهای برای کمک به خواننده لازم به نظر میرسید. البته اکثر این معادلهایی که کسروی ساخته بود، بعدها خود به تدریج وارد زبان رایج شدند.
نتايج پژوهشهاي «كسروي» با سوابق تعلم در مدارس قديم و آشنايي به زبانهاي فارسي، تركي، عربي، انگليسي، ارمني و خط و زبان پهلوي، و با ديد انتقادي كه بر همه تلاشهاي فكري او مسلط است، داراي اعتبار و ارزش بسيار است. وي سنتهاي جهان علم و ادب و تاريخ را با بي پروايي تمام شكسته و خطاها و لغزشهاي محققان خارجي و ايران را در هر فرصتي با وجدان علمي گوشزد ساخته و بويژه نشان داده است كه ايمان چشم بسته به نتايج كارهاي خاورشناسان زياده ساده لوحانه خواهد بود.
زنده یاد احمد کسروی از سال ۱۳۱۱ در باره ی خردگرائی و تجدد نوشت و پس از شهریور ۱۳۲۰به جنگ خرافات مذهبی و تدوین آنچه او پاکدینی نام نهاد رفت. و مقاله ها و کتابهایی در نقد قشری گری دینی نوشت که خشم ملایان دروغین و سودجویی که در برابر اندیشه های منطقی و مستند او پاسخی نداشتند را بر انگیخت. همانگونه که شیوه کهن آنان است، چماق تکفیر را بر داشتند و او را متهم کردند که به اسلام توهین می کند! و مهدورالدم! است و از این رو کمر به کشتن او بستند تا صفحات تاریخ معاصر ایران را از ثبت چنین رویدادی، شرمگین کنند. سرانجام در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان کاخ دادگستری تهران در سکوت روشنفکران وقت، سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام (افرادگروه نواب صفوی) احمد کسروی را با شلیک گلوله و ضربات متعدد چاقو به طرز فجیعی به قتل رساندند. قاتلین وی هیچگاه مجازات نشدند.
جسد او را درحالي كه بيست و نه زخم ديده بود با جنازه «محمدتقي حدادپور»، منشي وفادارش، دو روز بعد در آبك شميران، كنار كوه به خاك سپردند.
فدائیان اسلام، پس از ارتکابِ این کشتار انقلابی! با اطمینان خاطر و آسودگی ولااله الالله گویان، از "عدالتخانه" خارج شدند و سوار بر درشکه و به دلیلِ پاره ای جراحاتِ سطحی با پای خود به بیمارستان رجوع نمودند. به نقل از روزنامه ایران ما ( ۲۱ اسفند ۱۳۲۴) یکی از کارکنان بیمارستان سینا اطلاع می دهد: ساعت 5/11 صبح دوشنبه، ۲۰ اسفند، دو نفر مجروح به اتفاق شخص ثالثی به درمانگاه جراحی بیمارستان سینا مراجعه نمودند، دو نفر مجروح با قیافه خشم آلود و بدون ترس و هراس و بسیار گستاخ، تقاضای پانسمان نمودند. این دو نفر بنا به اظهار یکی از آنها برادر بودند و خود را امامی معرفی می کردند. برادر کوچک، دستهای خون آلود خود را به دکتر و دانشجویانی که در اتاق عمل بودند نشان می داد و اظهار می کرد: این خون خونی است حلال و دشت کربلا چنین خونی را به خود ندیده است. و نیز می گفتند که "ما از عربستان آمده ایم و تمام فامیل ما قدّاره بند بوده اند...
با تمام وجود یکی از نیایشهای او را میخوانیم:
اى آفرنده خورشيد و ماه، اى پديد آورنده جهان
نامت بلند بادا
آفريدگارا بزرگتر از آنى توانيم شناخت، بلند تر از آنى توانيم دريافت
خواست تو جهان را پديد آورده، دست تو آن را به راه انداخته
پروردگارا به هستيت خستوانيم، به يگانگى و توانائى و دانائيت مى شناسيم
در راه خواست تو مى کوشيم، از اين شاهراهى که به روى ما گشاده اى سپاس مى گزاريم
خدايا به نامت درفش افراشته، تا توانيم خواهيم کوشيد
به دشواريها پروا نخواهيم نمود، از رنج و گزند رو نخواهيم برتافت
آفريدگارا جهانيست آشفته و بيراه، گمراهيها دسته ها بسته، آز و ستم سپاهها آراسته
بت خانه ها سر برافراشته، دلها تيره گرديده، آدميان خوى ددى گرفته اند
پروردگارا به گمراهيها خواهيم رزميد، با آز و ستم خواهيم جنگيد، بت خانه ها خواهيم برانداخت
و آن پشتيبانى و راهنماييهاى توست که ما را فيروز خواهد گردانيد...
كشتن كسروي، تنها كشتن يك انديشمند مخالف نبود. كشتن كسروي، كشتن سمبل آزاديخواهي، ترقي طلبي، دگرانديشي و نوانديشي بود.
هموطنان گرامی، اينک آن بزرگ مرد نيست، اما آثار جاودانی از او در ميان ماست.اگر گاهی خرده نگری و افراط وی ما را متعجب کرده است در برابر دانش و بينش و پشتکار و جهدی که در راه علم داشته است سر فرود می آوريم و او را بزرگ می دانيم. از «كسروي» در زمينههاي اجتماعي، ديني، تاريخي، زبان وادبيات حدود ۷۲ جلد کتاب و تعداد بیشماری مقاله به جای مانده است. به لطف پروردگار تا اکنون ۵۰ جلد کتاب از او به دستم رسیده است و هر کدام از هم میهنان که مایل باشند با افتخار تقدیم میکنم.
او کوهی در برابر دشمنان فرهنگ ایران گذاشته است که هيچ بادی آن را نمی لرزاند.
یادش گرامی و راهش پاینده باد
بر گرفته از:
کتاب زندگانی من- احمد کسروی
کتاب قتل کسروی- دکتر ناصر پاکدامن
کتاب زندگینامه کوتاهی از کسروی- یحیی ذکاء
روزنامه ایران ما – مقاله "قاتلین کسروی در بیمارستان سینا"- 21اسفند 1324
تارنمای احمد کسروی
هرگونه کپی و برداشت از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.
faghat mikhastam begam shoma farsa kay dast az in arajif bermidarin!! mege koroshe shoma beraye fath kardane keshvara gol pakhsh mikard?
پاسخحذفeftekhar mikonam ke ba kasravi hamshahriam.ma azarihaye iranim tork nabudimo nistimo nakhahim bud.nang bar in aqayede bihude
پاسخحذف